تصمیم به رفتن ندارم
تا ثابت کنم
تمام دقایق را بیهوده مانده ام
برای اثبات
ثانیه ها را نیز
به پای میز محاکمه خویش
خواهم کشاند
تا دیگر راهی برای تبرئه ام باقی نماند
|
یک شنبه 28 آبان 1391برچسب:, :: 13:10 :: نويسنده : ...
تصمیم به رفتن ندارم تا ثابت کنم تمام دقایق را بیهوده مانده ام برای اثبات ثانیه ها را نیز به پای میز محاکمه خویش خواهم کشاند تا دیگر راهی برای تبرئه ام باقی نماند ![]()
یک شنبه 14 آبان 1391برچسب:, :: 9:43 :: نويسنده : ...
چندین بار خودم را به گناهانی که هرگز مرتکب نشده ام متهم کردم . فقط به خاطر اینکه دیگری در حضور من احساس راحتی کند. ![]()
شنبه 13 آبان 1391برچسب:, :: 18:9 :: نويسنده : ...
هیج کس را سبک مغز بر نشمار, زیرا ما به راستی نه خردمندیم و نه سبک مغز , ما برگهای سبز درخت زندگی هستیم و زندگی بی تردید در فراسوی خرد و سبک مغزی جای دارد.
به وقت بیداری ام , جز اندوه و غم ندیدم . پس چه لذت و حلاوت رویاهایم .و کجا شد زیبایی خواب هایم . چه شد که تصویرشان ناپدید گشت.
یادو خاطره چیست .آیا چیزی جز برگ پاییزی است که اندکی در باد می جنبد و به خود می پیچد , و سپس برای زمان طولانی در خاک دفن می شود . ![]()
شنبه 13 آبان 1391برچسب:, :: 17:43 :: نويسنده : ...
شادمانی , چهره ی بی نقاب اندوه است به معیار دل؛ و آوای خنده از همان چاه بر شود که بسیاری ایام , لبریز اشک باشد . در خراش تیغ غم بر پیکر هستی آدمی آیینی است, آنکه شکافی عمیق تر کند , پیمانه شادمانیش فراختر شود ؛ نه مگر پیاله ای که شراب گوارای خویش در آن جای دهید , سوخته جانی باشد , باز آمده از کوزه ی سفالگران؟ و نغمه ی آن عود که جان را تسلا دهد , از اندام چوبی برآید که به نیش تیغی تهی شده باشد؟ به لحظه های شادمانی و سرخوشی , در اعماق قلب خویش نظاره کنید تا که باز یابید , آنچه امروز شمارا مسرور دارد, آری همان است که پیشتر , زهر غمی جانکاه به کامتان ریخته باشد. و در تداوم سیاه تلخکامی باز نگرید تا ببینیدکه اشک در مصیبت آن می افشانید که روزگاری سرچشمه ی شادمانی بوده است . در میان شما جمعی برآنند که گسترده ی اندوه , عظیم تر از شادمانی باشد, و گروهی در فراخنای مسرت , عظمتی گسترده تر یابند . اما من اکنون با شما می گویم , این دو را از یکدیگر جدایی نیست. اینان دوشادوش سفر کنند و در آن هنگام که یکی بر سفره ی شما نشسته است دیگری در رختخوابتان آرمیده باشد. و ما همگی پیوسته چون ترازویی هستیم بی تکلیف در میانه ی اندوه و نشاط . پس خزانه دار گیتی آنگاه که شما را برگیرد تا سیم و زر خود قیاس کند , لاجرم کفه ای برآید و کفه ای فرو افتد , تا کدام شادی باشد و کدام غم. ![]()
شنبه 13 آبان 1391برچسب:, :: 15:26 :: نويسنده : ...
انسان نقطه ای است بین دو بی نهایت . بی نهایت لجن و بی نهایت فرشته , بنگر به طرف کدامیک میروی . ![]()
![]() |